خیلی پیچیده نیست؛ ساختن معجزه رو می‌گم.

به سادگی چند شاخه مریم و یه شاخه ارکیده‌ی بنفش می‌شه یه معجزه ساخت.

می‌شه یه آدم رو از عمق فکرهای تاریک و درهم گره خورده بیرون کشید و تمام افکارش رو عوض کرد.

هیچ معجزه ای بالاتر از این هست؟ اینکه حال یه آدمو عوض کنی رو می‌گم!

به نظر من که خیلی بزرگه

مثل همین امروز که پر از درد جسمی و روحی پشت میزم بین پرونده‌های بی رنگ و لعاب دفن شده بودم و دستای لرزون یه پیرمرد یه دسته‌ی بزرگ گل مریم با یه شاخه ارکیده ی بنفش جلوی روم گذاشت و با لبخند زیباش حالم رو عوض کرد.

یه پرونده‌ی تصادف و انجام کار روتین که وظیفه‌ی منه برای من زحمتی نداشت اما جملات پر از قدردانی این پدربزرگ حسااااابی خستگی رو از تن من به در برد. مخصوصا اونجایی که آقای ه بهش گفت حاج خانم هیچی از ارباب رجوع قبول نمی‌کنه ولی اون پدر مهربون با تمام وجود گفت ولی من این ارکیده رو تمام راه به خاطر این دخترم آوردم و می‌دونم فقط روی میز ایشون قشنگ می‌شه و ما رو خلع سلاح کرد.

حالا مدام عطر مریم ها رو با تمااااام وجود نفس می‌کشم و فکر می‌کنم وقتی می‌تونیم انقدر راحت حال همدیگه رو عوض کنیم چرا مهربونی رو از هم دریغ می‌کنیم؟! 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها