من ازهمهی دنیا فقط یه حیاط با یه باغچه‌ی بزرگ می‌خوام.

یه باغچه که چهار قسمت بشه و یه طرفش گل بکارم یه طرفش نهال میوه، یه طرف کاکتوس و یه قسمت کوچولو موچولو هم سبزی خوردن بکارم.

یه باغچه که با سنگ‌چین از بینش راه عبور درست کنم ؛

وسطش یه حوض فیروزه‌ای با چند تا ماهی گلی تپل بذارم؛

کنارش یه تخت چوبی با فرش لاکی و یه سایه بون چوبی هم بالای سر تخت بگذارم.

یه حیاط که هیچ چشمی بهش مشرف نباشه. هیچ فضولی بهش سرک نکشه. 

فقط من باشم و چند تا گنجشک و بلبل خرما که سرو صدا راه بندازن.

یه لیوان چایی تازه دم بریزم و روی تخت بنشینم و به رقص فواره‌ی کوچیک حوض نگاه کنم. 

موهامو باز کنم و هوای آزاد رو با تمام وجودم تنفس کنم. 

بعد دفترمو باز کنم و شعر بنویسم. هی شعر بنویسم. هی بنویسم. .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها